((به نام خداوند زیبا سخن))
پشت دریاها شهری است ؛
که در آن پنجرهها رو به تجلّی باز است!
بام ها جای کبوترهایی است که به فوّاره ی هوش بشری می نگرند.
دست هر کودک ده ساله ی شهر ، شاخه ی معرفتی است.
مردم شهر به یک چینه چنان مینگرند؛ که به یک شعله... به یک خواب لطیف...
خاک ، موسیقی احساس تو را میشنود!
و صدای پر مرغان اساطیر میآید در باد.
پشت دریا شهری است ،
که در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است.
شاعران وارث آب و خرد و روشنیاند.
پشت دریاها شهری است ... قایقی باید ساخت ... (سهراب سپهری)